در اين مقاله مشخصات انسان کامل در سه عنوان ذيل خلاصه مي شود:
1ـ تقوي «انّ اکرمکم عند الله اتقيکم»
حاکميت هدايت و فرمان الهي در وجود آدمي که گفتار و کردار نيکو، خدمتگزاري و خيررساني، راستي و درستي، بلند نظري و آينده نگري را در پي دارد.(3)
2ـ علم «هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون»
آگاهي و دانش از علوم و معارف سعادت بخش و راهگشا.
3ـ جهاد«فضّل الله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيما»
دفاع از پاکي و عزت و شرافت و ايستادگي در برابر باطل، ظلم و فساد
محصول اين سه رکن، ايجاد جامعه برتر انساني و عدالت اجتماعي است و جامعه انساني بدون تقوي، علم و جهاد هرگز تحقق نخواهد يافت.
البته کمال انساني داراي مراتب و درجات مختلف است و افرادي بالنسبه از آن برخوردار بوده اند ولي آنچه مهم و مورد نظر است انسانهايي هستند که به اوج اين کمال دست يافته و در قله آن قرار گرفته اند و در نتيجه الگو و مربّي انسانها در راه رسيدن به کمال مي باشند.
اميرالمؤمنين عليه السلام نمونه عالي انسان کامل است که در آن سه ويژگي(تقوي ، علم و جهاد)سرامد روزگار بود، و در طول عمر پربرکت خود به ويژه دوران زمامداري آن را به اوج خود رساند. بطوري که محصول آن يعني عدالت اجتماعي در تاريخ ضرب المثل شد.
دانش علي عليه السلام
اما از نظر علم:پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله درباره علم اميرالمؤمنين عليه السلام مطالب مهمي ايراد فرمودند، مانند:
«انا مدينة العلم و عليّ بابها»(4)
که من شهر علمم علي ام در است.
«أعلم أمّتي بالسّنة و القضاء بعدي عليّ بن ابي طالب»(5)(داناترين امت من به سنت و قضاوت پس از من، علي بن ابي طالب است).
«ان رسول الله صلي الله عليه و اله علّمني الف باب من العلم يفتح کل باب الف باب 6و لم يعلّم ذلک احداً غيري ».
«رسول خدا صلي الله عليه و اله هزار در از دانش را به من آموخت که هر دري هزار در را مي گشايد و به هيچ کس جز من آن را نياموخت.
«قال ابن عباس:و ما علمي و علم اصحاب محمد صلي الله عليه و اله في علم علي رضي اله عنه الّا کقطرة في سبعة البحر».(7)
(دانش من و دانش ياران پيامبر در مقابل دانش علي عليه السلام مانند قطره در برابر هفت درياست).
تقواي اميرالمؤمنين عليه السلام و اما از نظر تقوي:که حضرتش مولاي متقيان است و نمونه کامل اوصاف اهل تقوي در خطبه همان آمده که مصداق اتم آن به شهادت تاريخ، زندگي و روش خود آن حضرت است.
از عمر بن عبدالعزيز نقل است که مي گفت پس از رسول خدا صلي الله عليه و اله زاهد تر از علي عليه السلام در بين اصحاب نيافتم.(8)
در اشعاري که حافظ ابوالمؤيد محمد البکري مکي حنفي (568 م )درباره فضايل اميرالمؤمنين سروده به زهد و تقواي امام بارها اشاره کرده است که ترجمه بعضي از آنها آورده مي شود.
ـ در حقيقت علي عليه السلام است که بر بلنداي کمالات انسانيت اوج گرفته است.
ـ او براي رضاي خدا با هواهاي نفساني خود مبارزه کرد.
ـ لباس درشت و موئين و کهنه به تن مي کرد در حالي که کليد خزائن اسلام در دستش بود و درون بيت المال مالامال از اموال و درهم و دينار بود.
ـ امام علي عليه السلام رهبر آزادگان، مجموعه صفاتي که در ديگر ياران پيامبر صلي الله عليه و اله نبود، علي عليه السلام همه آنها را در خود سرشته بود .
ـ آنچه را که علي عليه السلام در وجودش گرد آورده بود که همه آنها ستوده و گزيده و فضيلت بود در تمام مردم وجود نداشت.(9)
هارون بن عنتره از پدرش نقل مي کند که در «خورنق»(10)برامام وارد شدم که لباس کهنه اي در برداشت و از سرما مي لرزيد، عرض کردم اي اميرمؤمنان خداوند در اين مال براي تو و خانواده ات هم مانند ديگر مسلمانان سهمي قرار داده ولي شما اينگونه با خودت به سختي رفتار مي کني.
امام در پاسخ فرمود:من از اموال شما (بيت المال)هيچ چيز برداشت نکردم و اين دو جامه کهنه هم همان است که از منزلم در مدينه با آن بيرون آمدم و ديگر جز آن ندارم.(11)
حضرت امام محمد باقر عليه السلام فرمود:
« و لقد وليّ خمس سنين و ما وضع آجرة علي آجرة و لا لنبة علي لنبة و لا أقطع قطيعاً و لا أورث بيضاً و لا حمراء»(12)
اميرالمؤمنين علي عليه السلام پنج سال حکومت کرد ولي نه آجري روي آجر و نه خشتي روي خشتي گذاشت و نه زميني و ملکي را براي خود برداشت و نه طلا و نقره اي به ارث گذاشت.
آن حضرت به عثمان بن حنيف فرماندار بصره نوشت:
«الا و انّ امامکم قد اکتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه ألا و انکم لا تقدرون علي ذلک و لکن اعينوني بورع و اجتهاد فو الله ما کنزت من دنيا کم تبراً و لا ادّخرت من غنائمها و فرا و لا اعددت لبالي ثوبي طمراً».(13)
آگاه باش که هر رهروي را راهبري است که بدو اقتدا کند..هان! که پيشواي شما از دنيا به دو جامه کهنه بسنده کرده است، و از غذاها به دو قرص نان، بدانيد که شما هرگز توان آن را نداريد ولي با پارسايي و تلاش و عفت و راستي و درستي، مرا ياري کنيد. به خدا سوگند، از دنيايتان سيم و زري نيندوختم و از ثروتهاي آن مالي ذ خيره نکردم، ولي براي کهنه جامه ام شور و اشوري فراهم نساختم.
جهاد اميرالمؤمنين
جهاد از بزرگترين ارزشهاي الهي و انساني است زيرا مجاهد، عزيزترين سرمايه يعني جان خود را در راه خدا و براي تجات انسانها به خطر مي اندازد و اين نشانه بالاترين ايثار و فداکاري اوست و تا جهاد نباشد غارتگران سرجاي خود نخواهند نشست و با ظلم و تجاوز روزگار مردم را سياه مي کنند، و تنها با مبارزه با ستمکاران و دفاع از کيان انسان و ارزشها است که زندگي مفهوم و ثبات مي يابد.
بنابراين برترين فضايل و ارزشها جهاد است و آنکه در اين صفت برجسته وسرآمد باشد در انسانيت و کمال سرآمد است.
امام اميرالمؤمنين عليه السلام در اين فضيلت هم گوي سبقت را از ديگران ربوده است، ابن ابي الحديد ميگويد:
و اماجهاد در راه خدا پس نزد دوست ودشمن روشن است که امام عليه السلام سيد مجاهدان است و اصولاً جهاد نزد کسي جز علي عليه السلام نيست و دانستي که بزرگترين نبردها در زمان رسول خدا صلي الله عليه و اله با مشرکان، جنگ بدر بزرگ بود که در آن هفتاد نفر از کافران کشته شدند که نصف آنان به دست علي عليه السلام کشته شدند.
امام، در زمان پيامبراکرم صلي الله عليه و اله در همه غزوات شرکت داشت جز غزوه تبوک که جانشين آنحضرت در مدينه بود که حديث معروف «منزلت»
يا علي انت منّي بمنزلة هارون من موسي الّا انه لا نبيّ بعدي(14)
مربوط به آن است.
و اين نشانه آن است که علي عليه السلام در جهاد از همه برتر است.
آن حضرت در نامه به عثمان بن حنيف نوشت:
«و الله لو تظاهرت العرب علي قتلي لما وليّت عنها و لو امکنت الفرصة من رقابها لسارعت اليها».(15)
به خدا سوگند اگر همه قبايل عرب همدست و همداستان شوند و به مصاف من در آيند از آنان روي برنگردانم و در هر فرصتي برآنان بتازم.
در جنگ خندق که يکي از ميدان هاي بزرگ نبرد با کفار بود، امام عليه السلام با کشتن «عمروبن عبدود»که با هزار سوار برابري مي کرد، شجاعت و پيشگامي خود را در جهاد به نمايش گذارد.
و در همين نبرد بود که پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرمودند:
«لضربه علي عليه السلام يوم الخندق افضل من اعمال الثقلين»
بي شک ضربت علي عليه السلام در روز جنگ خندق از اعمال خير و عبادات جن و انس برتر است.
و«برزالاسلام کله الي الکفر کلّه».
و همه اسلام در برابر تمامي کفر به مبارزه برخاسته است.(16)
نويسنده: حجة الاسلام و المسلمين سيد جمال الدين دين پرور
پي نوشت ها :
1ـ به سلسله درسهاي انسان کامل از ديدگاه مکاتب از انتشارات بنياد نهج البلاغه مراجعه شود.
2ـ انسان کامل از ديدگاه نهج البلاغه، ص40،حسن زاده آملي، حسن، بنياد نهج البلاغه.
3ـ خطبه همام184نهج البلاغه
4ـ الخصال:574/2.
5ـ الاستيعاب(هامش الاصابة)40/3.
6ـ الخصال:572/2
7ـ الفتوحات الاسلامية:337/2-الغدير:44/2-45.
8ـ مناقب خوارزمي فصل دهم.
9ـ مناقب خوارزمي، فصل27.
10ـ نام محلي است در کوفه.
11ـ بحارالانوار:334/40.
12ـ بحار الانوار:332/40.
13ـ نهج البلاغه:نامه 45.
14ـ بحار:256/37.
15ـ نهج البلاغه،نامه 25.
16ـ خصال شيخ صدوق:579/2.
نظرات شما عزیزان: